جدول جو
جدول جو

معنی تخم سگ - جستجوی لغت در جدول جو

تخم سگ
سگ زاده در مقام توهین، توله سگ
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تخم لق
تصویر تخم لق
تخم مرغی که زرده و سفیدۀ آن مخلوط شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخمیس
تصویر تخمیس
شعر مخمس سرودن، پنج گوشه کردن، پنج تایی کردن، پنج قسمت کردن
فرهنگ فارسی عمید
نام کوهی است که یکی از دو شعبه آب شاهرود از آن خیزد. حمداﷲ مستوفی آرد: آب شاهرود به رودبار قزوین دو شعبه است یکی از کوه طالقان قزوین برمیخیزد و دیگری از کوه نسر و تخمس و بر ولایت رودبار الموت بگذرد و در ولایت و ناحیت بره طارمین باسفیدرود جمع شود. (نزهه القلوب ج 3 صص 217- 218)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پنج گوشه گردانیدن. (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). پنج رکن گردانیدن، در نزد شاعران، افزودن سه مصراع است به یک بیت، که جمعاً پنج مصراع باشد. (از اقرب الموارد) (از المنجد). شعر مخمس گفتن. رجوع به مخمس شود
لغت نامه دهخدا
(تُ مِ شَ)
دهی جزء بخش مرکزی شهرستان لاهیجان است که در هشت هزارگزی جنوب باختری لاهیجان قرار دارد. جلگه ای مرطوب است و 741 تن سکنه دارد. آب آن از استخر و رودخانه و محصول آنجا برنج و ابریشم و چای است. شغل اهالی زراعت است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
که تخم زاید. زایندۀ تخم. تخم دهنده: دوم بستوهای ماده (در فوکوس ها) که در آنها نیز رشته های زایاست. در سررشته های زایای آنها یاختۀ درشتی است که به هشت قسمت تقسیم میشود و هر یک از آنها را یک تخمه می گویند و مجموعۀ هشت یاخته را که پوستۀ ضخیمی دارد، تخمزا می گویند. هر تخمزاپس از رسیدن شکافته شده و هشت یاختۀ بهم چسبیده از آن بیرون می آید... (گیاه شناسی گل گلاب صص 154- 155)
لغت نامه دهخدا
(تُ خُ دِ)
دهی از دهستان اوزومدل در بخش ورزقان شهرستان اهر است که در 9هزارگزی شمال خاوری ورزقان و هفت هزارگزی شوسۀ تبریز به اهر قرار دارد. کوهستانی و معتدل است و 542 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه ومحصول آنجا غلات و حبوبات و سیب زمینی است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تُسْ، سَ)
گیاهی است دوایی که آنرا به تازی بنفسج الکلاب خوانند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). گیاهی است دوایی که شباهنگ نیز گویند. (فرهنگ رشیدی). شباهنگ و به عربی بنفسج الکلاب. (الفاظ الادویه). رجوع به شاهبانگ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تخم بد
تصویر تخم بد
بد اصل پست نژاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخم لق
تصویر تخم لق
بد نژاد بد گهر نخم لغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمیس
تصویر تخمیس
پنج گوشه گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تس سگ
تصویر تس سگ
گیاهی است دارویی بنفسج الکلاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخم جن
تصویر تخم جن
((تُ مِ جِ))
کودک ناآرام، بچه زبر و زرنگ، لفظ محبت آمیز میان دوستان نزدیک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخمیس
تصویر تخمیس
((تَ))
پنج قسمت کردن، پنج تایی کردن، شعر مخمس سرودن
فرهنگ فارسی معین
سگ دیوانه که در مقام توهین و تحقیر به کار رود
فرهنگ گویش مازندرانی
جایگاه کندو
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی نفرین
فرهنگ گویش مازندرانی
نام ارتفاعی در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی